Wednesday, March 05, 2003

زخم زبون خيلی دردناکتر از زخم شمشيره. دردناکتر هم ميشه اگه يه عزيزی بهت بزنه.

راهبی به راهب ديگر توهين کرد،رئيس دير از راهب آزرده خواست تا راهب پرخاشگر را ببخشد. راهب گفت نميتوانم، بايد جبران کند. رئيس دير دست به آسمان گرفت و دعا کرد: ای عیسی، ديگر به تونيازی نداريم. حالا ديگر می توانيم با دستان خودمان انتقام بگيريم و با خير و شر روبرو شويم. پس می توانی ما را به خود واگذاری. راهب، شرمنده، برادرش را بخشيد.

No comments: