Monday, March 31, 2003

کاشکی تو نهران هم اين قانون رو بزارند: از روز يکشنبه 30 مارس قانون سخت گيرانه ای در شهر نيويورک به اجرا در می آيد که طبق آن مصرف سيگار در رستوران ها، ... ممنوع است.

Sunday, March 30, 2003

خواب ميبينم ... : چند باراز اون خيابون بلند كنار دريا كه پر از عطر گلهاي ميموزا و درخت نارنج بود، گذشتم؟ دستم رو می کردم توی جيب پالتو و يقه شو ميدادم بالا تا باد به صورتم نخوره، با اين تصور که در کنارمی چقدر روی اون سنگهای بزرگ کنار ساحل نشستم و موجهای خشمگين و کف کرده رو نگاه کردم و به صدای غرش سهمگينشون، که جهنم دانته رو تداعی ميکردن گوش دادم؟ با اين انتظار که تو ميايی !!!

Saturday, March 29, 2003

بعد از 10 روز تاخير سلام، ساعت 4:30 صبح روز جمعه اول فروردین رفتيم شمال. ما عازم متل قو و شهسوار بوديم و يکی از دوستام کلارآباد و يکی ديگه ساری. دوست داشتيم تا آخر تعطيلات شمال باشم و از هوای خوبش استفاده کنم. اما کاری پيش اومد و مجبور شدم که امروز بيام تهران. ساعت 5 صبح از متل قو راه افتادم و 8:30 صبح تهران بودم! اوايل جاده چالوس خيلی سخت بود چون کمی بارون ميومد و شديدا هم مه آلود بود. قسمت هايی از جاده شب نما يا علايم هشدار دهنده يا خط زرد يا سفيد نداشتند و بايد خيلی از قسمتها رو تو تاريکی مطلق و توی مه شديد- مخصوصا وقتی يه کاميون با نور بالا از روبرو ميومد- حدسي رانندگی ميکردم !!! ... و اما کلا ... خیلی خوش گذشت و باز هم خواهد گذشت چون سه شنبه يا دوشنبه صبح دوباره ميريم و جمعه برمی گرديم.ميخواستيم دسته جمعی بريم کلاردشت (ويلای يکی از دوستای شهسواريمون) اما بارندگی و سرمای زياد باعث کنسل شدن برنامه شد. سه شنبه گذشته (5 فروردين) هم يه تولد دعوت بوديم که خيلی خيلی خوش گذشت.
اما .... يه سوال در مورد شهرهای شمال: چرا جاده های شمال اينقدر کم ظرفيته؟ مثلا فاصله متل قو تا رامسر رو اگه خلوت باشه ميشه حدود نيم ساعت تا 3 ربع ساعت رفت ، اما از حدود ساعت 10 صبح تا 8 شب. شايد اين فاصله زمانی از 2 تا 3 ساعت (شايد کمی بيشتر) متغير باشه. اشکالش هم به نظر من چند تا پل کم عرض قديميه (که فکر کنم ديگه بايد بره تو موزه) و چند جای جاده هم تعريض نشده باقی مونده. البته چند تا پل جديد در حال احداث رو چند سالی است که هممون ديديم اما نميدونم چرا کارشون اينقدر کند پيش ميره.
جمعيتی که هر سال ميره شمال و هر سال هم بيشتر ميشن ميتونه به رشد اقتصادی اين شهرها خيلی کمک کنه البته به شرطی که امکاناتی هم برای مسافرها فراهم بشه.

Thursday, March 20, 2003

سال نو رو به همه دوستان عزير تبريك ميگم و سال خوب و خوش و پربركتي رو براي همگي آرزو مي كنم.
در مورد نوروز و سال جديد مطلب جالبي پيدا كردم. (منبع: هدر).

Tuesday, March 18, 2003

سال نو گشت به ياران کهن مژده دهيد ***** که بهار آمد و باغ آمد و گل آمد و عيد
سال نو گشت به آيين کهن ميبايد ***** خدمت دوست شد و دست ارادت بوسيد

Monday, March 17, 2003

چه روز خسته کننده ای بود امروز. از 8 صبح تا 5 عصر يه کار بسيار خسته کننده. کار يه پروژه ای رو (که تو دانشگاه صنعتی شريف انجام ميشد) بايد تحويل می دادم، کاری که بايد چند ماه پيش تموم ميشد اما بنا به دلايلی طول کشيده بود. نميدونم بعد از تعطيلات نوروز علاقه ای به ادامه کار تو دانشگاه داشته باشم يا نه! خوشبختانه از کار دومم خيلی راضيم (فعلا) بعد از تعطيلات شايد وقت بيشتری برای اون کار بزارم تا دانشگاه. برام دعا کنين.

Sunday, March 16, 2003

من هميشه سعي مي كنم به تمام كامنتها و ايميلهايي كه دوستان زحمت ميكشند و برام مي نويسند، جواب بدم. اما گاهي اوقات تو پاسخ دادن تاخير دارم و گاهي اوقات هم بعضي ها رو از قلم ميندازم. اميدوارم كه منو ببخشيد.

Saturday, March 15, 2003

امروز فهميدم که نی نی مامان خانومی هم بدنيا اومد. از همينجا به مامان خانومی و باباآقايی تبريک ميگم.

Wednesday, March 12, 2003

ازساعت 8 صبح نشستم پای کامپیوترخان تا الان که ساعت 6:10 عصره . آقای رئيس اينا ميخوان که يه کاری همين امشب تموم بشه! کل اداره داريم مثل ... کار می کنيم!!!
تا فردا.
راستی يه نفر تو گوگل زيتا جونز رو جستجو کرده، به وبلاگ من رسيده !

Tuesday, March 11, 2003

قابل توجه دوستان وبلاگی فمينيست: در دوران پيامبر (ص) زنان بسياري مرجع تقليد بودند و به اسم قاريان و راويان مشهور بودند نه مجتهد و اين مسأله در زمان ائمه نيز وجود داشت. اين بخشی از صحبت آقای آيت‌الله‌العظمي جناتي بود که ميتونيد از رو لينک بقيش رو دنبال کنيد.

Monday, March 10, 2003

عکسهای مراسم 16 اسفند رو می تونين تو اين وبلاگ ببينين ، متاسفانه من نتونستم تو اون مراسم شرکت کنم.
الان يه لينک از دارچین پيدا کردم که عکسهای جديدتری توش بود.

يه مطلب با مزه ديدم ، گفتم شما هم بخونيدش!

Saturday, March 08, 2003

من چقدر بگم که صبحانه رو حتما بخوريد! کامل بخوريد! از من گفتن از شما هم نشنيدن، بفرمائيد اينهم نتيجش: حذف صبحانه احتمال ابتلا به ديابت، سکته قلبی و چاقی را افزايش می دهد.
نکته: من حدود 3 ساله که فقط روزهای پنج شنبه و جمعه وقت می کنم صبحانه بخورم. اما شما اين کارو نکنيد !
الان ساعت 10 صبح روز شنبه، و من تقريبا از ساعت 8:30 پای کامپيوتر نشستم و مشغول خوندن وبلاگهای شما عزيزان. واقعا چه وبلاگهای قشنگی به زبان فارسی پيدا ميشه! و حالا هم نوبت منه که بنويسم. چشم، مينويسم. فقط قبلش ميخواستم بگم که واقعا مطلب نوشتن کار سختيه ها! اينم دليلش: من در طول دوران تحصيلم 2 بار از درس انشاء تجدد شدم !!! فکر کنم يه بار دوم راهنمايي بودم و يه بار هم دوم يا سوم دبيرستان

Wednesday, March 05, 2003

زخم زبون خيلی دردناکتر از زخم شمشيره. دردناکتر هم ميشه اگه يه عزيزی بهت بزنه.

راهبی به راهب ديگر توهين کرد،رئيس دير از راهب آزرده خواست تا راهب پرخاشگر را ببخشد. راهب گفت نميتوانم، بايد جبران کند. رئيس دير دست به آسمان گرفت و دعا کرد: ای عیسی، ديگر به تونيازی نداريم. حالا ديگر می توانيم با دستان خودمان انتقام بگيريم و با خير و شر روبرو شويم. پس می توانی ما را به خود واگذاری. راهب، شرمنده، برادرش را بخشيد.

Tuesday, March 04, 2003

ببخشيد که تو نوشتن مطلب اينقدر تاخير دارم. چند روز بود که داشتم دنبال يه لوگو واسه وبلاگم می گشتم، بالاخره امروز موفق شدم. البته تا اسکن کنم و با فوتوشاپ يه تغييراتی توش بدم و بذارمش تو تمپليت کلی طول کشيد.

يه نفر ازم خواست که بازم تو وبلاگم تست معرفی کنم. خوب تست عشق چطوره؟ الان يه سايت جالب يادم اومد که نسبتا جالبه، البته اگه نتيجه داد حتما خبرم کنيد، کارت يادتون نره!

Sunday, March 02, 2003

کسانی که در طول روز خيلی با کامپيوتر کار می کنند معمولا قهوه يا نسکافه زياد می خورند (مثل خود من). الان داشتم مجله ای (بانو: شماره 22-1381) رو ورق می زدم که عنوانش این بود: خطر مصرف زياد قهوه.
که يه خلاصه ای از اون رو براتون می نويسم: نوشيدن بيش از حد قهوه در روز احتمال خطر بروز و گسترش روماتیسم مفصلی را افزايش می دهد. البته چند وقت پيش هم تو يه مجله يا روزنامه ديگه ای ( که متاسفانه اسمش يادم نيست) هم مطلبی شبيه به اين خونده بودم که نوشته بود مصرف زياد قهوه و مشتقات آن موجب پوکی استخوان می شود.

Saturday, March 01, 2003

الان داشتم وب سايت زنان ايران رو مي خوندم دو خبر رو فکر کردم که برای شما هم لِينک کنم: يکی مربوط می شه به .تسريع و تسهيل در ازدواج فرهنگيان مجرد و دوميش هم : آقايون کيف قاپها مراقب خانوم های کاراته باز باشند.
سلام و صبح شنبه شما بخير باشه. روز پنج شنبه بالاخره رفتم شمشک و يه دل سير اسکی کردم. اما ... موقع برگشتن چشمتون روز بد نبينه... سر يه پيچ ، جاده پيچيد من نپيچيدم، ... اما خدا رو شکر که زنده موندم (امان از اين راننده های بي احتياط: خودم) يعنی فقط چرخهای جلوی ماشين افتادند پايين (به سمت دره) اما برخورد آهن زير ماشين با اسفالت از پايين افتادنم جلوگيری کرد. يه ماشين هيوندای که پشت سرم ميومد واستاد که کمکم کنه (خيلی بچه های خوبی بودند) و بعد از اونا هم خوشبختانه يه تور اسکی واستاد (يه مينی بوس) و چند نفری کمک کردند که ماشينم رو (رنو) کشيدند بالا. دست همشون درد نکنه.
ولی خداييش اگه ماشينم چند سانت جلوتر ميرفت الان ديگه از اين نوشته ها خبری نبود و شماها هم بعد روز که ميديديد اين وبلاگ آپديت نميشه اسممو از تو هيستوری پاک می کردين ! به همين سادگی!