Wednesday, August 27, 2003

??? ???????

امروز 5 شهریور، سالروز تولد محمدبن زکریای رازی و روز داروسازی است. این روز رو به همه داروسازان تبریک میگویم.
متاسفانه نتونستم یه سایت فارسی در مورد زکریای رازی پیدا کنم. فعلا تو قسمت English version بیوگرافی رازی رو بخونید.

Tuesday, August 19, 2003

Sunday, August 17, 2003

خوب، خوشبختانه فعلا مشکل این ویروس حل شد. اما حتما آنتی ویروسهاتون رو آپ تو دیت نگه دارید و از باز کردن ایمیلهای مشکوک خودداری کنید. خوشبختانه این ویروس w32.blast... جزء ویروسهای مخرب نبود.

Wednesday, August 13, 2003

برای پاک کردن این کرم (worm) باید این فایل رو download کنید.
http://securityresponse.symantec.com/avcenter/FixBlast.exe
اگر Firewall ويندوز اكس پي رو فعال كنيد از ورود اين كرم به كامپيوتر جلوگيري ميشه و حتما از سايت مايكروسافت security patch مربوط به اين كرم رو دانلود كنيد.

Tuesday, August 12, 2003

يه ويروس جديد به نامWORM_MSBLAST.A امروز خيلي از كامپيوترها رو آلوده كرد.
تا الان كه من اطلاع دارم چند تا اداره دولتي مهم و دانشگاه تهران و چند آي اس پي و خيلي از كامپيوترهاي خونگي آلوده شدند.
توصيه هاي ايمني: 1- خونسرد باشيد! 2- با يك متخصص مثل من مشورت كنيد! 3- يك آنتي ويروس جديد تهيه كنيد و سيستم رو scan كنيد.
امروز تو ادارمون تا بجنبيم تمام سيستمها آلوده شدند، تنها كاري تونستيم بكنيم اين بود كه LAN رو قطع كرديم. و تك تك سيستمها رو scan و clean كرديم. البته اين ويروس از نوع مخرب نيست و فقط كامپيوتر رو shut down ميكنه!!! و فقط سيستمهاي NT و XP و 2000 رو آلوده ميكنه.
لطفا اگه كسي اطلاعات بيشتري داره برام بنويسه، چون ميدونم اين ويروس (كرم) به اين آسونيها پاك نميشه.

Sunday, August 10, 2003

چند روز پیش (جمعه صبح) این عکسها رو تو بزرگراه مدرس و صدر گرفتم.
عکس 1، عکس2 ، عکس3 ، عکس4
ای کاش خیابونهای تهران همیشه اینطور خلوت باشند!

Wednesday, August 06, 2003

امروز رفته بودم تو اتاق رئیسم که کامپیوترش رو درست کنم، زیر شیشه میزش دو تا جمله دیدم:
- We always believe bad things happen to someone else. Unfortunately we are all ‘someone else’ to someone else.
- خوشبختی تنها چیزی است که اگر تقسیم گردد چند برابر میشود.

Saturday, August 02, 2003

من برگشتم! امروز (شنبه) ساعت 9 صبح تهران بودم. جاتون خالی ، چه هوای خوبی داشت شمال. رفته بوديم شهسوار خونه يکی از دوستامون. هوا خيلی عالی بود و شبهای خيلی خنک (با پتو ميخوابيديم!). دو شب قبل از اينکه بريم شمال، تو خونه برام جشن تولد گرفته بودند. و شب قبل از رفتن هم دوستام زنگ زدند که بيا اينجا برات جشن بگيريم. خيلی زحمت کشيده بودند و خيلی هم خوش گذشت. جالبه که شب اول تو شمال هم يه سری ديگه از دوستامون اونجا برام يه جشن کوچيک گرفته بودند. خلاصه اينکه کلی خوش بحالم شد.!!! روز جمعه همه با هم رفتيم تو جاده دوهزار که چند ساعتی اونجا باشيم چون هواش واقعا عاليه. تقريبا وسطای جاده دوهزار يه پارک جنگلی بود به نام چالدره که رفتيم اونجا و کنار رودخونه نشستيم. صدای آب واقعا دلنشين بود و در کنارش صدای پرنده های جنگلی و همينطور سر و صدای بچه های خانواده های ديگه که مشغول بازی بودند. جاتون خالی يه ناهار مفصل اونجا خورديم. دوستمون ميگفت که اهالی شهسوار و شهرکهای اطراف تمام روزهای تعطيل رو ميان اينجا و روزشون رو اينجا کنار رودخونه يا وسط جنگل ميگذرونند.
روز شنبه (امروز) ساعت 4:30 صبح هم به سمت تهران حرکت کرديم. تا چالوس رو خيلی آروم اومديم تا يه جا واسه صبحانه خوردن پيدا کنيم. يکی از بستگانمون هم که با ما اومده بود گفت که تا اينجا خيلی تحمل کردم که چيزی نگم اما اين ماشينهايی که دارند خلاف ميکنند و جون خودشون و ديگران رو به خطر ميندازند رو بايد تنبيه کرد.! گفتم با شما موافقم اما چطور؟ يه کارت از جيبش در آورد و گفت (چشم نامحسوس)! شماره ماشينهای متخلف رو يادداشت ميکنم و به واحد مربوطه گزارش ميدم. اونا هم يه برگ جريمه با ذکر نوع تخلف و زمان و مکان ميفرستن در خونشون!